بلاچه ی مامان
عزیزم این روزا هرروز بلا تر از دیروز میشی با شیرین زبونیهات همرو عاشق خودت کردی...
جدیدا برا هر کلمه ای ها اضافه میکنی..مثلا میگی ابه ها...یا ماکاها...یعنی متکا...عین هندی هاااا
هروقت حوصلت سرمیره میگی نانای بزارید بعد همرو مجبور میکنی برات دست یزنن...وهمه در هرشرایطی باید دست
بزنن تا برقصی...بعدش میرقصی وبعضا مارو هم بلند میکنی ومیگی پاشوووووو
رفتیم باغ وشما کلی بازی کردی
بخاطر این اب بازی دوروز ابریزش بینی داشتی بلاچه...چون باغ یه کم سرد بود
فدای موهای فرفری ت
موهاشو ببین چه خوشمله
واینم خنده موشی نورا
عاشق بازی با بادکنکی ...به بادکنک هم میگی بادوو
وپیشرفتهای این ماهت...اول شیرین زبونیهات ولوس شدنات...ومیوه هارو اتو یه گروه میزاری..مثلا وقتی میگم سیب سریع میگی موز..یا رنگهارو خوب بلد شدی..تو مداد رنگیهات وقتی میگم مداد سبز وبده میدی..میتدنی نارنجب دابی وزرد رو هم بشناسی تقریبا..البته بیشتر خوشت میاد اسماشونو تکرار کنی...از وازه های انگلیسی هم فعلا معنی سیب وموز وگیلاس وزرد الو وفعلا اینارو بلدی...اسیب وموز وکامل بلدی اما بقیه رو مفهومشونو فعلا میدونی