روزهای دلگیر
عزیزدلم این روزا همش بابایی سر کار و..ه....ومن وشما تنهاییم...هرروز سعی میکنم یه کاری بکنم تا شما
حوصلت سرنره.اما خوب دیگه خسته شدم انقد هرروز به این فکر کردم که چه کاری بکنم شما حوضلت سرنره
هیچ کلاسی هم نمیتونم ببرمت.چون اکثر کلاسای خوب به ما دور هستن ومنم تنهایی نمیتونم شما رو به اون کلاسا ببرم
وهیچکدوم از دوستات هم همسن وسال شما نیستن...یکیش ده ماه از شما کوچکتره...ویکیش ده ماه از شما بزرگترهههه
متاسفانه هنوز کوچولویی وهیچ کلاسی نمیتونم بزارمت.حتی استخر هم نمیتونیم بریم .کاش زودتر یه کوچولو بزرگ بشی تا بتونم راحت دستتو بگیرم وبریم کلاسهای مختلف تا مامان هم انقد نگران اوقات فراغت شما نباشه...در ضمن مامانی داره باهات انگلیسی کار میکنه اما زیاد توجه نداری...یه کم که بزرگتر بشی میتونم کلاس هم بزارمت
ودر پایان عاشقتمممم مامانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی