عروسی دایی جون
مامانی.روز عروسی دایی جون شما صبح با بابا یی رفتین خونه مامان بزرگت.مامان بابایی ومنم رفتم ارایشگاه.وقتی بابایی شمارو اورد ارایشگاه تا یه دستی هم به موهای شما بکشیم.شما خواب بودی اما چون وقت اتلیه داشتیم ودیرمون شده بود باید موهاتون درست میشد...خلاصه وقتی خواب بودی موهاتو درست کردیم..اونجوری که دوست داشتم نشد به خاطر اینکه بیدار نبودی...اما خوب شد..خلاصه تو ارایشگاه بیدار شدی ورفتیم اتلیه اونجا هم چون دیر رسیدیم چند تا بیشتر عکس ننداختیم...خلاصه رفتیم سالن ..اولاش سرحال بودی وعمه هات اومدن وبازی کردن باهات...اما دیگه همش بهونه من وگرفتی واز بغل من جایی نمیرفتی...تا بابایی بردتت خونه مامان بزرگت..تا راحت بخوا...
نویسنده :
مامانی
2:16