نوراجوننوراجون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

نفس مامان وبابا

پاییزه وپاییزه برگ درخت میریزه

عزیزمامان سلامممممممممممممم  تو این روزای پاییزی هرروز بیشتر از دیروز دوست   دارممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم   بهترینم وقتی از خواب بیدار میشی انقدر ناز وملوسی که میخوام بخورمت . .خوشگلم از     شیرینی هات هرچی بگم کم گفتم ...تو الان تموم دنیا وزندگیمی دخترم...باتو تمام زندگیم رنگ خوشبختی میده ....نفس مامان   الان چند وقتیه که هوا سرد شده و وقتی تو خونه ایم لباس گرم میپوشونم تنت تاگل خوشگلم سرما ن خوره ....نانازی امروز که اومدیم خونه دیدیم که بابایی به خاطر شما بخاری ووصل کرده تا   شما راحت باشی جوجو....دستش درد نکنه بابای مهربون.. ...
21 مهر 1392

بالاخره منم مامان شدم

عزیزدلم بالاخره منم مامان شدم. ....اما ایندفعه فرق میکنه ...حالا فرشته ای مثل شما منو   مامان صدا میکنه .... شما اولین نفری هستی که منو مامان صدا کرده ...واقعا چه حس خوبی بهم هدیه   دادی ازت ممنونم عشفم ..... .عزیزم چند وقته یاد گرفتی همش میگی مامامان ....امروز هم یه   باباگفتی که بابایی کلی  ذوق کرد   امروز که برای خداحافظی رفتیم  خونه مامانی کلی دلبری کردی عسلم. ..اخه مامانی فردا داره میره مکه   انشا...که قسمت ماهم بشه  همش با همه حرف میزدی ....از خونه تا خونه مامانی هم   همش دست زدی ونانای کردی. ..اونجاهم دستت بالابود همش داشتی بای بای رو تمرین میکردی ...
10 مهر 1392

نورا جونی تو عروسی

عسل مامان روز 4 مهر عروسی یکی از اقوام بود ...خوشگل خانمم اتیش سوزوند اونجا...عزیزم اصلا   نذاشتی بفهمیم چه خبره انقد شلوغ کردی قربونت برم.....   اینم بلاچه مامان...ببین اخه چه کارایی میکنی         ...
9 مهر 1392

نه ماه از زمینی شدن فرشتمون میگذره

خوشگلم تمام این نه ماه رو قلبم به عشق بودنت تپیده ...نفسم چه خوب که اومدی وشدی همه کس من وبابایی..چه روزهایی که توخونه تنها بودم ودلم میخواست کنارم باشی تا حرفامو باهات بزنم...گرچه هنوز خیلی کوچولویی اما تمام حرفایی که میزنمو میفهمی گلم...خداروشکر که انقدر باهوشی جیگملی...چه و قتایی که ناراحت بودم وتو خنده رو به لبام اوردی نفسم...چه وقتایی که از عشق بودنت انقد سرمست بودم که نمیفهمیدم کی روز ا رو شب کردم ...عزیز دلم انقدر مامان وسرگرم کردی که زمان عین برق وباد برام میگذره   ماهگیت مبارک نفسسسسسسسسسسسسسمممم                     &n...
9 مهر 1392

نورا وپوشکاش

  عزیزم مامان دوست داره هوارتااااااااااااااااااااااااااااااااااا             مامان جنسش خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟                               ...
28 شهريور 1392

جیگملمون

عزیزم این ماه پیشرفت های خوبی داشتی..دیگه یه ثانیه هم رو زمین بند نمیشی همش در حال ورجه و ورجه کردنی. ..قربونت بشم روز 5 شنبه بردمت دکتر..اونجاهمش بایه دخمل خانم مثل خودت که چند روز ا زت کوچکتر بود دادمیکشیدید مطبو گذاشته بودید سرتون  .اقای دکتر کلی دعوام کرد بابت سهل انگاری تو دادن قطره اهنت ...مامانی تقصیر من نیست شما همش قطرتو بالامیاوردی..دکتر رانیتیدین تجویز کرد خدارو شکر از اون موقع دیگه بالا نمیاری...دکترت قطره اهن خارجی  با فولیک اسید برای کم خونیت نوشت...مامانی از مطب تا خونه همش گریه میکرد خیلی ناراحت بودم عزیزم اما حالا که دارو هاتو میدم امیدوارم تا دفعه بعد که ببرمت ازمایش خوب شده باشی   این ماه شم...
25 شهريور 1392

روزت مبارک عزیزم

دختر نازم پارسال روز دختر اصلا فکرشو نمیکردم یه عسلی مثل شما تو وجودمه وگرنه نمیتونستم صبر کنم نه ماه اون تو باشی   نازنینم ..عشقم وهستی مامان وبابا روزت مبارک نورا جونم این روزها انقد شیرین شدی که دوست دارم درسته قورتت بدم ...اصلا مامان واذیت نمیکنی . ..خیلی باهوشی ماشا...همه حرفایی که بهت میگیم وکامل میفهمی ...وقتی میری طرف چیزای خطرناک ومامانی بهت میگه دست نزن چیزززززززههه فقط از روی کنجکاوی نگاهش میکنی وبعد برمیگردی عشقم      مامان قربونت بشه که انقد ماهی خوشگلم امیدوارم خدا تو رو برای ما وما رو برای تو نگه داره ...
17 شهريور 1392

هشت ماهگیت مبارک عزیزم

عزیز دل هشت ماهه من ...هشت ماه از بهترین روز زندگیه من وبابایی گذشت            خوشگل خانم الان خوابیدی ومن اومدم وبلاگتو اپ کنم...دیگه نمیتونم تنهات بزارم گلم...ماشا...خیلی شیطون شدی همش میری به سمت اسباب های خونه ومیخوای کشفشون کنی ...بااون پاهای کوچولوت همه جای خونه رو میگردی ...خیلی خوشحالم که هرروز شاهد پیشرفتت هستم ...هرروز یه چیز جدید یاد میگیری...امروز یاد گرفتی از میز تلوزیون بگیری ورو زانوهات باایستی گلم   دیروز چند تامطلب خوندم که نوشته بود نباید جلوتو بگیریم که به چیزی دست نزنی...منم امروز همون کارو کردم چون نوشته بود اگه نزاریم تو خونه جستجو کنی حس کنجکا...
5 شهريور 1392